سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشجویان مهندسی مکانیک شهرکرد

دلم...

دیگر هیچ چیز آرامم نمی کند...حتی باران ...

آخرین باری که بارید فقط نگاهش کردم ... خیلی بی تفاوت ...

چه ساده شکستم عهد و پیمان بینمان را ... باهم بودن ... تا همیشه ی باقی ...

دارم نیست می شوم انگار ...

هراس هرگز نبودن به رشته های امیدم چنگ می زند!

روبه روی ضریح معجزه ی امید ایستاده ام و بودن را تکدی می کنم ...

این روزها پرم . . .

پر از درد . . .

پر از نا امیدی . . .

پر از خنده های تلخ  . . .

دلم یک فنجان امید می خواهد با طعم  ِحرف های ِ تـــــــــــــــــــــــــــو . . .

دلم یک فنجان آرامش می خواهد با طعم  ِنگاه  ِپاک  ِکودکانه . . .

دلم یک فنجان خنده می خواهد با طعم آب نبات چوبی های دوران کودکیم!

دلم میخواهد انقدر شیرین و از ته دل بخندم که طعمش دلم را بزند ...

دلم یک فنجان زندگی می خواهد ...

 از جنس رنگین کمان ...

خسته ام از این زندگی ِ شطرنجی

گاهی سیاه . . .

گاهی سفید . . .

دلم بودن می خواهد و دیگر هیچ . . . !

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ. ن1:خدایا می دونم هوامو داری ... میشه کمی بیشتر داشته باشی ؟ فقط کمی . . .

پ.ن2:دلواپسیهای قلم دلتنگم نگذاشت که ننویسم ...

پ.ن3: . . .



[ دوشنبه 91/8/29 ] [ 6:19 عصر ] [ محمد شیرعلی زاده ]

نظر

یک حس ِ فوق العاده . . .

تمام دغدغه زندگی شان همین است . . .

خوردن پاستیل...عاشقند..عاشق پاستیل های رنگارنگ ..

خاله بازی...دعوا کردن سر عروسک ها..قهر تا قیامت و لحظه ای بعد آشتی..

کفش های تَق تَقی ِ مادرشان را به پا می کنند

همراه ِ

چادر سفید پرازگل هایِ ریزِ صورتی که بوی یاس می دهد...

تمام دغدغه ی زندگی شان همین است..

که مادرشان نبیند دارند به قول خودشان *انار بازی میکنند..

همراه با قطره های سفید و قرمز(آب انار) اشک...

می خندند از ته دل.. .  .   .

حس میکنم دچار بی حس اند...که خودش یک حس فوق العاده است..

نه خبری از حسرت..

نه حس های تلخ...

هیچ..

...

راحت

و

آسوده..

بی غصه..

با دغدغه های خاص خودشان...

زندگی می کنند!

من به خنده های از ته دلشان حسودیم می شود..

 



[ دوشنبه 91/8/29 ] [ 6:19 عصر ] [ محمد شیرعلی زاده ]

نظر

دلگیرم

من دلگیرم . . .

از تو . . .

از خودم . . .

از . . .

از این باران هم . . .

از این قلم  ِ خسته . . .

حسرت ِ نوشتن  ِ یک دنیا واژه بر دلم مانده ...

اما قلمم نمی نویسد..

دیگر نای نوشتن ندارد . . .

_____________________________

کم کم ....

نم نم .......

قطره قطره ........

ولی قانع نمی شوم ...

انگار دارد تنهائیم را به رخم می کشد ...

من هم لجش را در می آورم..

دست می کشم رویموهایم...

تا نشان بدهم خوشحال نیستم از باریدنش..

او هم به تلافی تند تر می بارد..

می دانم می خواهد دلم رو بسوزاند..

خوب هم می سوزاند..

می بارد ..

باز هم می بارد..

خیلی تند تر...

من دلگیرم ..

من از این باران هم دلگیرم...

_____________________________

پ.ن:می دانم دل باران را بدجور شکستم ...او هم ...

 



[ دوشنبه 91/8/29 ] [ 6:19 عصر ] [ محمد شیرعلی زاده ]

نظر

سیاه و سفید . . .

این روز ها گوش هایم پر است از حرفهای تکراری ِ این و آن..

یوسف گم گشته باز آید به . . .

غم مخور..

غم مخور..

غ م م خ و ر...

حافظ فکر این جایش را نکرده بود..

غم را فقط باید خورد . . .

بلعید ..

و

کم کم

......

اصلا غزل و غم نخوردن؟

مگر میشود؟

تمام غزل های حافظ نتیجه اش میشود غم خوردن . . .

__________________

این کاغذ ِ سفید هم از دست ِ من خسته شده ..

این قلم ِ لرزان هم ..

کاغذ را خط خطی میکنم تا دیگر سفید نباشد

کاغذ را باید سیاه کرد..هر چه سیاه تر ..دیدنی تر ..

مثل ِ زندگی ِ من . . .

سفید برایش بی معنی ست..

هر چه هست

سیاه ِ سیاه ِ سیاه . . .

بالاتر از سیاهی فقط خود ِ سیاهی ست..



[ دوشنبه 91/8/29 ] [ 6:17 عصر ] [ محمد شیرعلی زاده ]

نظر

دو حرفی ِ پر حرف. . .

حالا تو مانده ای و یک کیبورد ِ خسته ...

می نشینی تایپ می کنی..

پاک می کنی..

دوباره تایپ می کنی..

.

.

و دوباره همه را پاک میکنی..

زل می زنی به صفحه ی سفید..

کدام یک از حرفها را باید نوشت؟

می توانم قضاوت کنم؟

می شود به انصاف نوشت؟

نوبت به نوبت

بدون خارج شدن از صف

.

.

آن ها همچنان دارند دعوا می کنند..

و

من به فکر ِ حق ِ بینشانم..

سریع تایپ میکنم

دوباره پاک میکنم..

نه این یکی حقش نبود

نفر بعد لطفا..

بعدی هم همینطور..

.

.

نتیجه اش می شود یکساعت کلنجار رفتن با کلمات..

باز هم دنبال ِ کلمه ای میگردم که دلم می خواهد..

دوباره می گردم..

می گردم..

دستانم روی کیبورد کشیده می شوند..

دو کلمه را تایپ می کنند

صفحه را نگاه می کنم 

هجوم ِ اشک چشمانم را می سوزاند

باز هم همان شد...

همان که دنبالش می گشتم

همان که باید دنبالش می گشتم!

خیره می شوم به این کلمه ی دو حرفی..

به این دو حرفی ِ پر حرف..


.

.

به تو . . .



[ دوشنبه 91/8/29 ] [ 6:17 عصر ] [ محمد شیرعلی زاده ]

نظر

ملاقات با ستاره ها...

 

انتظار

و

انتظار

و

انتظار

چقدر دلم میخواست زمان خیلی زودتر بگذرد

اما برعکس چه دیر می گذشت

حواسم را پرت کرده بودم آن دورتر ها...

اما داشتم خودم را گول می زدم

ثانیه به ثانیه برایم قرنی گذشت..

.

.

بالاخر آمد

با لبخندی بر لب

کمی پر انرژی

اما چشمانش . . .

نور ِ چشمانش موج داشت

می لرزید

می دانم که دلش هوای گریه کرده بود

اما...

چقدر دلم میخواست دستانم را بگذارم زیر ِ چانه ام

زل بزنم به چشمانش...

بدون ِ بغض

بگویم:

می بخشی مرا؟

اما نگفتم...

شاید وقتی دیگر . . .

.

.

.

حالا

او رفته...

مَ.ن مانده ام و یک یادگاری

که شبها زیر ِ نور ِ مهتاب زل می زنم به آن

فکر میکنم به حرفهایش...

فکر میکنم به خنده هایش...

فکر میکنم به گریه هایی که هیچ وقت ندیدم...

فکر میکنم . . .

 


+دراین عصر ِ آهن،دیدن ِ آدمهای اهل ِ دل مساوی ِ ملاقات با ستاره هاست!

 



[ دوشنبه 91/8/29 ] [ 6:16 عصر ] [ محمد شیرعلی زاده ]

نظر

مراقب ِ دلت باش!

 

باید هوایش را داشت...

باید مراقبش بود...

باید دستش را گرفت...

آن هم در این دنیای مجازی..

در دنیایی که بیشتر ِ آدمهایش پنهان میشوند پشت ِ نقابهایشان!

.

.

مراقبش باش!

هرکسی لیاقت ِ داشتنش را ندارد!

دلت را می گویم...

.

.

چشم ِ دلت را باز کن

به روی واقعیت های این دنیای ناشناخته و عجیب!

نگذار هر کجا که خودش خواست جا بماند!

حواست که نباشد

گم می شود

به همین سادگی . . .

دلت را می گویم...

دست ِ دلت را محکم تر بگیر!



[ دوشنبه 91/8/29 ] [ 6:15 عصر ] [ محمد شیرعلی زاده ]

نظر

جملات خند دار سری دوم

واقعاً چرا مجریای برنامه کودک همشون خاله‌ان ؟
چرا هیچوقت عمه‌ها مجری برنامه‌های کودک نمیشن !؟
::
::
این پفک جدیدا رو تف می زنی به هم نمی چسبن
از قصد این جوری ساختن تفریحاتمون رو ازمون بگیرن !
::
::
رفتم یه سیمکارت همراه اول خریدم
ایرانسل بهم اس داده :فکر نمیکردم بهم خیانت کنی !واست متأسفم!
بای !

 
::
::
دقت کردید وقتی اس ام اس میفرستید و پیامتون 2تا میشه
اول قسمتهـای ادبی مثل ” ؛ ، !” حذف میکنید؛
وقتی جواب نداد کلماتُ میچسبونیم, مثلا صبحبخیر بجای صبح بخیر،
شبخوش بجای شب خوش، بسلام بجای سلام برسون…
وای از اس ام اسی که باتمام فشرده سازی فقط و فقط 2 حرف اضافی داشته باشه
و راه نداشته باشه یک اس ام اس کنی؛
اون موقع از لج همراه اول یا ایرانسل کلی چرت و پرت اضافه بــه پیام میکنی
که پیام اضافی هدر نره…!!
دریغ از وقتی که صرف فشرده سازی کردیم بخاطر ده تومن
ینی اگـــه این وقتُ برا درس میزاشتیم, PHD گرفته بودیم
::
::
ضربان و قدرتی که قلب من هنگام تفتیش گوشی و اتاق و لپ تابم توسط بابام داره
برای 7 تا بیمار مرگ قلبی و مغزی و سرطانی کافیه !
::
::
شما در نظر بگیر داخل جیب شلوارت این چیز ها هست :
چند تراول چک – فندک – راز لبخند ژکوند – معمای مثلث برمودا
عکس عمه تون – چک برگشتی شریک پدرتون – کلید طلای یک واحد مسکونی مبله
قطعا وقتی دارید شلوارتون رو جلو پدرتون عوض میکنید
تنها چیزی که از جیب شلوارتون میفته جلو پای پدرتون فندکه !
::
::
از سایت 4SHARED میخواستم یه فایل دانلود کنم
560 ثانیه صبر کردم؛ بعد پیغام میده میخوای این فایل رو دانلود کنی؟
پـــ نه پـــ خیلی حال داد یه بار دیگه بشمر من بازم برم قایم شم… نیایا!
::
::
خاطرات ، تمام نمیشوند ؛ تمامت میکنند !
::
::
دنیا رو می بینی ؟
حرف حرف میاره، پول پول میاره، خواب خواب میاره
ولی محبت خیانت میاره !
::
::
اعصابمون خورده !
میخوایم پاچه یکی رو بگیریم پس سگ درونمون زندس
صبحونه یه عسـل کامل میخوریم
خــرس درونمون هم زندس…
میریم اتاق یادمون میره چی میخواستیم
اسکل درونمون هم زندس…
مگسو رو هوا میزنیم
قــــورباغه درونمون هم زندس…
چمـــــــن میبینم میکنیمش
بز درونمون هم زندس…
طرف میره هنوز عاشقش میمونیم
خــــــر درونمونم زندس…
کلاً باغ وحشی داریم به تنهــــــــــایی !
::
::
بعضیا همچین خودشونو میگیرن
انگار دی اکسید کربن میگیرن اکسیژن خالص پس میدن
در حالی که تو بهترین شرایط به عنوان کود بدرد چرخه هستی میخورن !
::
::
بعضیا اینقد خوشگلن که دیگه شورشو در آوردن !
::
::
یکی از اشتباهات زندگی ، آدم حساب کردن اونایی که آدم نبودن
هنوز هم نشدن ، بعدا هم نمیشن !
::
::
خاطره یعنی یک سکوت غیر منتظره میان خنده هایی بلند!
::
::
تلویزیون بچهه رو نشون داد حافظ کل قرآن بود.
آقام گفت یاد بگیر همسن توئه!
یهو باباشم نشون دادن که اونم حافظ کل قرآن بود آقام کانالو عوض کرد!
::
::
خواهرزاده‌ام وقتی میگه: این چیه؟
یعنی اون چیز پنج دقیقه دیگه بیشتر سالم نیست !
::
::
میخوام اگه قسمت باشه یه آبمیوه فروشی باز کنم
چون 80 ? دوستام نقش هویجو دارن !
::
::
همانا به تجربه دریافته شده است :
کسی که در رقص ، بلند کردنش سخت است
نشاندنش به مراتب سخت تر است !
.یه بار تو یه جمعی بودم مامانم زنگ زد گفت :
یه سوالی ازت می پرسم اونجا تابلو نکن ! فقط با اره یا نه جواب منو بده ! باشه ؟
گفتم : باشه
گفت: اوضاع اونجا چه جوریه ؟!
::
::
میدونی چرا خدا انیشتین و دکتر حسابی و نیوتن رو قبل از من آفرید ؟
میخواست قبل از طراحی نمونه اصلیش چندتا نمونه آزمایشی بسازه
الان من در خدمت شمام !
::
::
توی دنیا دوستهای خوب محدودن
ولی دوستایِ خوب ، دنیایِ نامحدودن
::
::
ایرانسل در آینده ای نزدیک :
مشترک گرامی
اومدم سر کوچتون ، در خونتون خونه نبودی
راستشو بگو با همراه اول کجا رفته بودی !؟
::
::
بعضیا هستن اصن نمیشه دوسشون نداشت !
مثلا خودم ^-^
::
::
خیلیا پایِ معرفتِ خودشون وایسادن
نه خوبیِ شما !
::
::
در روزگاری که “سلام” و “خداحافظ” فرقی‌ با هم ندارند
نه ماندن کسی‌ حادثه ست نه رفتنِ کسی‌ فاجعه !
::
::
یه سوال پرسیدن که آیا حاضری به دوران بچگیت برگردی و بزرگ نشی ؟
دختره 11 ساله رفته زده : آره !
با این تفاسیر دهه شصت نسل دایناسورها محسوب میشه !

 



[ یکشنبه 91/8/28 ] [ 7:37 عصر ] [ جلال شاکریان ]

نظر

جملات خنده دار

 

از والدین محترم تقاضا دارم وقتی توی یه محیط پر رفت و آمد
بچه تون رو به صورت افقی بغل میکنین ، حتما کفشاشو دربیارین
::
::
دختره بهم زنگ زده جای اینکه من بگم شما اون میگه شما!
منم در عین ناباوری گفتم ببخشید اشتباه برداشتم
خداحافظ

::
::
یه بار جوگیر شدم سی‌دی شجریان خریدم
صبح از خونه راه افتادم گذاشتم
رسیدم محل کارم هنوز شروع نکرده به خوندن :blink:
::
::
چیز چیست ؟!
کلمه ایست شگفت انگیز در زبان فارسی
که میتواند جایگزین تمـــام کلمات دیگر شود
::
::
پدر و مادر عزیز
اگه صبح وقتی که از خونه بیرون میرین من پای اینترنتم
و وقتی که برمیگردین خونه من بازم پای اینترنتم
الزاما معنیش این نیست که
از وقتی رفتین تا وقتی که اومدین من پای اینترنت بودما !
با تشکر فراوان !

 
::
::
داداشم یه گوشه خونه لاتی نشسته بود
همه بهش خندیدیم
بعد پسر داییم بهش میگه بیا از دور خودتو ببین خیلی خنده دار شدی !
::
::
دقت کردین وقتی یکی میره خارج اولین کاری که میکنه
گرفتن عکس با شلوارک تو خیابون هستش ؟؟
::
::
یکی از رموز ماندگاریه دوستی ها اینه که هر کسی دُنگ خودش رو بده !
::
::
خوب هم که باشی ، از بس بَدی دیده اند
خوبیهایت را باور نمیکنند.
نفرین به شهری که در آن غریبه ها آشناترند
::
::
یه وقتایی هم هست سر کلاس از بغل دستیت میپرسی چیزی میفهمی ؟
اونم میگه نه بابا
ینی اون لحظه انگار دنیا رو بهت دادن :دی
::
::
دوستم میگفت پیاز تنها ماده غذایی هست که میتونه اشک آدمو در بیاره
من برای اینکه ثابت کنم اشتباه میکنه یه نارگیل برداشتم و زدم تو سرش
اونم کاملا به اشتباهش پی برد
::
::
به یک اتفاق خوب جهت افتادن نیازمندیم! خرید در محل!
::
::
اگه پنج تا دونه پاستیل داشته باشم و دوستم دو تاش رو برداره
من میمونم و یه دوست مرده و پنج تا دونه پاستیل
درس حساب کردم !؟
::
::
این چند روزه بس که با کامپیوتر کار میکنم قاط زدم
امروز قوری از دستم افتاد کف آشپزخونه کثیف شد
داشتم دنبال ctrl+z میگشتم )
::
::
من : دلار شده 3500
دوستم : کجای کاری شده 4000
من : نه بابا من لحظه ای دارم چک میکنم از تو اینترنت
دوستم : برو بابا اینترنتت قدیمیه ! )
::
::
زندگی به من آموخت هر چیز قیمتی دارد
پنیر مجانی فقط در تله موش یافت می شود !
::
::
نبوغ و نقشه هایی که من در فرار کردن از مدرسه داشتم
مایکل اسکوفیلد توی فرار از زندان نداشت
من حیف شدم!
::
::
توی تاکسى اگه دقیقا جایى که میخواى پیاده شى
به راننده بگى، 50 متر جلوتر وامیسته!
ولى اگه 50 متر قبل از مقصد بگى فورا ترمز میگیره !!:|
::
::
یه فامیل داریم 28 ساله بیکاره!
اگه دو سال دیگه بیکار بمونه بازنشسته میشه؟
::
::
همسرت را قبل از ازدواج بیازما نه یکبار ، بارها
اما بعد از ازدواج آزمایشش نکن
در آزمونها همراهیش کن !
::
::
یه مگس رو هوا بود در یک چشم به هم زدن رو هوا گرفتمش
با کلی افتخار به بابام گفتم حال کردی ؟؟!!
سرش رو تکون داد گفت خاک بر سرت ، جوونای هم سن تو هواپیمای بدون سرنشین
میگیرن رو هوا ، تو هنوز مگس شکار میکنی
::
::
تنهایی‌ یعنی مادری که تو رو 9 ماه تو شکمش تحمل کرد
ولی تو
بعضی‌ مواقع طاقت نداری یه لحظه تحملش کنی‌
::
::
رفتم عکس 3*4 گرفتم خانومه انقد با فوتوشاپ بهش ور رفت
که الان نیم ساعته نشستم به عکسه نگا میکنم تا به جا بیارمش !
::
::
دیروز، پینوکیو آدم شد
و امروز ، آدمها پینوکیـو !
من از عاقبت مادربزرگ می ترسم
اگر فردا ، شنل قرمزی گرگ شود . . .
::
::
یـــه وقتی فراموشـی یــه بیماری بود
مثل ا?ن نبـــود که نعـمت باشه…!
::
::
بعض? وقتا دلم واسه راننده تاکس?ا م?سوزه …
دارن ?ه جر?ان?و واسه مسافرجلو?? تعر?ف م?کنن ،
جا? ه?جان انگ?ز ماجرا که م?رسه ?هو مسافرِ م?گه :
“آقا مرس? هم?نجا پ?اده م?شم”
یکی نیست به اینا بگه چرا با احساسات مردم بازی می کنید !

 

 



[ یکشنبه 91/8/28 ] [ 7:29 عصر ] [ جلال شاکریان ]

نظر

عکس های دیدنی و جالب ، منتخب

عکس های دیدنی و جالب ، منتخب

بدون شرح !

عکس

عکس

عکس

عکس

عکس

عکس

عکس

عکس

عکس

عکس

عکس



[ یکشنبه 91/8/28 ] [ 7:10 عصر ] [ جلال شاکریان ]

نظر