دانشجویان مهندسی مکانیک شهرکرد

این کارها را هرگز نباید در مصاحبه استخدامی انجام دهید

این کارها را هرگز نباید در مصاحبه استخدامی انجام دهید




بیکاری همواره یکی از چالش هایی است که در سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی می تواند پیامدهایی را به همراه داشته باشد و کسانی قادر به گذر این چالش هستند که بتوانند مراحل پیدا کردن شغل را به سلامت پشت سر گذارند.

از جمله مهمترین مراحلی که تقریبا همه کارجویان موظف به گذر از آن هستند، مرحله مصاحبه استخدامی است که اتفاقا نقشی تعیین کننده و اساسی در استخدام فرد می تواند داشته باشد.

تا به حال در باب اینکه انجام چه کارهایی برای مصاحبه استخدامی ضروری است، سخن های زیادی گفته شده، اما بعضی کارها هم هستند که انجام شان به سادگی می تواند موقعیت به دست آمده برای شغل مورد نظر را بپراند.

این گزارش شما را از انجام این 7 کار در مصاحبه استخدامی بر حذر می دارد:



1. دیر رسیدن به مصاحبه استخدامی

حتی اگر ماشینتان خراب شد، سنگ از آسمان بارید و خلاصه هر اتفاقی افتاد، شما به عنوان یک کارجوی پیگیر و منضبط باید تمام تلاش خود را به کار گیرید تا سروقت به مصاحبه خود برسید.

البته نیازی نیست که خیلی زودتر از زمان تعیین شده آنجا باشید، چون این کار به خودی خود فضیلت محسوب نمی شود! اما همینکه دستکم 5 دقیقه قبل از قرار تعیین شده در محل حضور داشته باشید کفایت می کند. خلاصه اینکه دیر نرسید.



2. ناآماده نشان دادن خود

اینکه بدون هیچ پیش زمینه ای به جایی برای مصاحبه بروید، صورت چندان خوشی ندارد و بازخورد بدی برای مصاحبه کننده به همراه خواهد داشت. تلاش کنید اطلاعاتی هر چند اندک راجع به شرکت یا نهادی که برای مصاحبه نزد آن می روید، کسب کنید.

ساده ترین راه، انجام یک سرچ ساده در گوگل است، اما اگر اثر و نشانه ای در دنیای مجازی نیافتید، می توانید با تماس تلفنی با آنجا و پرسیدن چند سوال ساده تا حدی اطلاعات بدست آورید.



3. پرسش درباره حقوق و مزایا

نخستین مصاحبه استخدامی شما با یک شرکت یا نهاد نباید دربردارنده انتظارات شما از آنجا باشد، بلکه برعکس باید حول محور خواسته های شرکت از شما بچرخد.

جلسه اول مصاحبه استخدامی جای صحبت درباره میزان و نوع مرخصی ها، تعطیلات، حقوق و مزایا و غیره نیست، در عوض باید به این فکر کنید که “چه بگویم تا آنها فکر کنند، این شرکت بدون من نمی تواند به حیات خود ادامه دهد!”



4. تمرکز بر نقش های آینده به جای شغل در دسترس فعلی

مصاحبه استخدامی جای بیان آرزوها و رویاها نیست. آرزوی تکیه زدن بر صندلی ریاست مربوط به مراحل بعد از مصاحبه است. در این مرحله تنها به این فکر کنید که نقد را به نسیه ندهید و همین شغل فعلی را با تلاش و درایت بدست آورید.

قطعا جاه طلبی، به میزان لازم می تواند مصاحبه کنندگان به شما امیدوار سازد، اما واقع بینی و درایت آنها را مجاب می کند تا شما را استخدام کنند.



5. پرسشگر را نادان فرض کردن

پرسشگرها یا همان مصاحبه کنندگان افرادی توانمند و باهوش هستند و بنابراین تلاش برای منحرف کردن ذهنشان از مسیر اصلی مصاحبه کاری بس بیهوده است.

به عنوان نمونه وقتی پرسشگر از شما می خواهد ضعف های خود را برشمارید، به جای آسمان و ریسمان بافتن و قول شرف دادن برای سختکوشی و تلاش زیاد، منصفانه به بیان ضعف هایی که از آن آگاه هستنید، بپردازید.



6. دروغ گفتن

بعضی از کارجویان فکر می کنند اغراق کردن در بیان تجربه ها و توانایی ها نوعی زرنگی محسوب می شود و به نوعی می تواند مصاحبه کننده را وادار به پذیرش کارجو کند، حال آنکه واقعیت ماجرا با ذهنیت این افراد تفاوت زیادی دارد.

دروغ گفتن و حتی اغراق کردن اولین نیروی قدرتمندی است که می تواند پرسشگر را نسبت به جذب شما دلسرد کند. پس راستش را بگویید، اگرچه که چیز زیادی در چنته نداشته باشید.



7. پیش داوری کردن

تلاش برای قضاوت و داوری درباره اینکه چه دلیلی وجود دارد که آنها مرا استخدام نکنند، تنها افکار شما را به هم می ریزد و تمرکزتان را می گیرد.

حتی اگر در این زمینه به تحلیل هایی هم برسید، تضمینی برای اینکه مصاحبه کنندگان هم مثل شما تحلیل کنند، وجود ندارد. پس به جای نشستن بر مسند یک قاضی، تمرکزتان را کامل روی مصاحبه خود بگذارید.



[ یکشنبه 91/3/7 ] [ 8:55 عصر ] [ آرش خدابخشی ]

نظر

تصاویر دردناک از آتش سوزی کلاس درس در یکی از روستاهای ایران

سلام به تمام شما دوستان عزیزم



امیدوارم که هیچ وقت مشکلی براتون پیش نیاد، من که این عکس ها رو دیدم بغض گلوم رو گرفت، اعصابم به خاطر بیفکری ممــــلکتمون داغونه!
خلاصه نمیدونم چی بگم وفقط میتونم بگم متاسفم برای خودمون!

بگذریم، این عکس ها رو نگاه کنین میدونم این عکسا قدیمیه ولی بودنش از نبودنش بهتره!

تصاویر کودکانی که بخاطر آتش سوزی در مدرسه و به خاطر نبود بخاری گازی و امکانات گرمایشی مناسب به این شکل افتادن ...

 




برق نگاه معصومشان ‌با قاب‌های چوبی در دست که در آن ‌چهره‌هایی متفاوت از تصویر فعلی‌اشان را نشان‌ می‌داد، آتش به دلمان زد. دخترکان و پسرکانی با قاب‌های بزرگ در دست که حسرت و رنج در چشمانشان موج می‌زند، بچه‌هایی که رنگ نداشته دیوار خانه‌اشان حکایت از جیب خالی والدینشان برای هزینه‌های سرسام‌آور درمان دارد و نمی‌دانیم چرا تا به امروز گره‌های چروک چهره‌‌هایشان که قرار بود ترمیم شوند، هنوز باز نشده است و این پرسش که آیا در میان سیل پزشکان این مرز و بوم کسی حاضر است با ظرافت انگشتانش مرهمی برای صورتکان این بچه‌ها باشد، ما را به خود مشغول کرده است.






عمق نگاه نافذشان شرمسارمان کرد که چرا نباید یک بخاری استاندارد در کلاسشان می‌بود، و انگشت‌های ذوب شده‌ نرگس در کنار کتاب فارسی کلاس سوم ما را ناخودآگاه به یاد حسنک کجایی، تصمیم کبری، روباه و خروس و ده‌ها درس خاطره‌انگیز دیگر این دوره انداخت.




نمی‌دانیم وقتی به درس دهقان فداکار می‌رسند، چه تصویری از انگشت دهقان در ذهنشان شکل خواهد گرفت و حتی نمی‌دانیم آیا به خاطر گرمی مشعل دهقان فداکار، او را دوست می‌دارند.

نرگس در روستایشان می‌ماند، به دنبال مرغ خانه‌اشان می‌دود تا شاید با سر و صدای مرغ و خروس‌های خانه بتواند اندکی خود را تخلیه کند.
نرگس در کنار دیگر بچه‌های قربانی غفلت ما در کنار بچه‌های روستا برای گرفتن یک عکس حاضر می‌شود اما او برای عکاس نمی‌خندد.
نرگس دفتر مشقش را باز می‌کند، به زحمت و با کمک دست دیگر مداد سیاه را در دست می‌گیرد و در سطر اول می‌نویسد: ای کاش کلاسمان آتش نمی‌گرفت

واقعا درد آور بود!!!



[ یکشنبه 91/3/7 ] [ 8:53 عصر ] [ آرش خدابخشی ]

نظر

برش هایی از مغز اینیشتین در موزه ای در فیلادلفیا!!!!!(وقتی آدم ن

                            برشهایی از مغز یکی از نوابغ بزرگ قرن بیستم در موزه ای در فیلادلفیا به نمایش گذاشته شده است، برشهایی که بسیاری از محققان با مطالعه بر روی آن به اسراری از دلیل هوش بالای انیشتین پی برده اند.

این برشها از مغز انیشتین از سال 1955 که وی در سن 76 سالگی دار فانی را وداع گفت، سفر طولانی و عجیبی داشته اند. "توماس هاروی" آسیب شناسی که کالبد شکافی انیشتین را انجام داد، طی یکی از مراحل استاندارد کالبد شکافی بخشی از مغز انیشتین را از جمجمه اش خارج کرد اما نتوانست آن را به جای خود بازگرداند. وی بعدها اظهار داشت که پسر انیشتین به وی اجازه داده تا این بخش از مغز را بردارد اما خانواده انیشتین این ادعا را رد کرده اند.

هاروی در افتضاحی که در پی این رویداد به بار آمد، کار خود را از دست داد اما مغز انیشتین را نگه داشت. طی سالها او بخشهایی از مغز را برای عصب شناسانی که تلاش در درک ساختار مغزی داشتند که انیشتین را به یک نابغه تبدیل کرده بود، ارسال می کرد.

هاروی برای آموزش تکنیک برش به فیلادلفیا سفر کرد و در آنجا بود که قطعه به جا مانده از مغز انیشتین در لابراتوار آسیب شناسی به نام "ویلیام اریک"برش خورده و به قطعات مختلفی تقسیم شدند. هاروی به عنوان تشکر از اریک که این فن را به او آموخته و نمونه مغز را در لابراتوارش برش داده بود، 46 برش از آن را به وی هدیه داد. ضخامت هر یک از این برشها 20 تا 50 میکرون است.

زمانی که اریک در سال 1967 درگذشت، همسرش قطعات را به پزشکی دیگر به نام "الن استینبرگ" اهدا کرد و در نهایت وی نیز برشها را به "لوسی رورک آدام" عصب-آسیب شناس بیمارستان کودکان فیلادلفیا سپرد. وی نیز به تازگی تصمیم گرفته است تا این برشها را به موزه موتر اهدا کند.

محققانی که بر روی مغز این نابغه مطالعه کرده اند می گویند تعیین عاملی ویژه در مغز انیشتین که منجر به بروز نبوغ باورنکردنی اش شده بسیار دشوار است، با این همه شاید ساختار میکروسکوپی مغز انیشتین که پس از مرگش به صورت غیر طبیعی جوان به نظر می رسید یکی از این عوامل باشد.

بر اساس گزارش لایو ساینس، محققان بر این باورند که مغز او توان ساخت "لیپوفوسین"، پسماند سلولی که با سالخوردگی در ارتباط است را نداشته و عروق خونی در مغز او نیز از ساختار و شکل بسیار خوبی برخوردار بوده اند به طوری که محققان می گویند مغز او در زمان مرگ ساختار مغز فردی جوانتر از 76 سال را داشته است، عواملی که شاید در نبوغ انیشتین تاثیرگذار بوده اند.




[ یکشنبه 91/3/7 ] [ 2:45 عصر ] [ ایرج فاضلی ]

نظر

من از کورش آموختم!

دستهایی که کمک می کنند مقدس ترند از لبهایی که دعا می کنند
کوروش بزرگگه گاه در این دنیای آشفته و واریخته به گذشته ام سرک می کشم و با تکیه بر تاریخ کهن سرزمینم ،به پدیده بشریت و تأثیر گذار تاریخ ایران ، کورش بزرگ می اندیشم تا مرحمی باشد بر زخمهای نشسته بر دیواره های اندیشه ایم ، زخمهایی که سرمایه گران مایه من است و من را بر این می دارد تا اندیشه ام رابا روح انسانی بیامیزم و آنها را در خط انسانی به حرکت درآورم تا به اهدافم شکل بخشم.زمانی که از میهن پرستان ایران پرسیده می شود، در درازنای دالان تاریخ کهن ایران بدنبال کدامین واژه یا کدامین شخص و یا کدامین تجریه پراکنده شده در مکانهای متعدد سرزمینتان هستید پاسخ می دهند، ما همواره نام ماندنی چون کورش شاه شاهان را به صدا می کشیم، نامی که پیوسته برزبان دوستداران ایران زمین و ایرانیان جاری است و نامی که بر من نیز گرامی است و بزرگ، نامی که گذشته پرافتخار ایران را با تمامی ترانه های تلخ و شیرینش به تصویر می کشد.من متمدنم چون کورش را دارم.من ایرانیم چون کورش را دارم.تمدن یعنی مدنیت و مدنیت به معنای شهرنشینی، ولی امروز نمی توان گفت آنانی که شهرنشین هستند از تمدن بهره گرفته اند و آنانیکه در سطح روستاها پراکنده اند بدور از تمدن هستند درحالیکه بجرأت میتوان گفت ایرانی از تمدنی خاص در جای جای سرزمینش برخوردار است .در آن روزگاران کورش با فروپاشی کلیشه های غلط اجتماعی و زیستی و از بین بردن برده داری و دگرگونی در ذهنهای انسانی ،با شناساندان ریشه های هویت ایرانی ، راه علمی رسیدن به آزادی ،دموکراسی و درنهایت تفکر فلسفی را نیز بجهانیان آن زمان آموخت و حقوق انسانها را در قالب منشوری به کلام کشید که امروزه متن آن بر سردر سازمان ملل متحد به چشم میخورد ، متنی که 2600 سال پیش از سوی پدیده بشریت ،کوروش عنوان شده است.کورش با تکیه بر عوامل و فاکتورهای علمی ،واریختگی را از جامعه ایرانی دورکرد و مسائل خطاگونه و ابتدایی را کنار زد و به مردم سرزمین خود آموخت که در چارچوب برنامه های مملکتی ، مذهب که یک فاکتور شخصی است و نشان از عقاید درونی و خصوصی انسانها د ارد نمی تواند و نباید در صحنه سیاست نقشی داشته باشد چرا که اداره هر کشوری نیاز به گردانندگان هوشمند ، آگاه و متخصص دارد تا رسالت ارزشهای بنیادی جامعه را در زمینه های گونه گون در قالب مسائل علمی بانجام رسانند.همانگونه که کورش در زمان خود در دنیای کج رفتاریها و بدکرداریهای انسانی ،زیستن را معنی داد و انسان بودن را به تصویر کشید، او به انسانها پیام داد :زیستن یعنی بکاربردن نیرو در راه اهداف انسانی و بعبارتی درست اندیشیدن ، سخن گفتن ، دوست داشتن و عشق ورزیدن بهم نوع در هر کسوتی و مقامی و مذهبی به این دلیل که منِ ایرانی کورش را دارم. من ایرانیم چون کورش را دارم مرا بر این داشت تا منی که از لحظه های تاریخ عبور کرده ام و زندگی را بگونه ای که باید باشد تجربه کرده ام بگویم که من نیز چون بسیاری از هم میهنانم از کورش آموخته ام که بعنوان یک ایرانی بایست راه آزادی را بدون تنهائی و در پرتو اندیشه های آزاد به همراه هم و در کنار هم و در فراز ونشیب های زندگی با تکیه به هم بپیمائیم و نگذاریم روابط انسانی در دنیای آشفته امروزین شکلی از روابط آدمکهای مصنوعی به خود گیرد که به هم نزدیک می شوند اما هرکدامشان با احساسی از ناامنی تنهایند.من از پیامهای کورش، چون دیگر آزاداندیشان ،مبارزه با نابرابریهای اجتماعی را آموخته ام.من از کورش آموخته ام که نباید شفافیت جان انسانی ترک بردارد و بشکند.من از کورش آموخته ام ،باید نگهدار شئون اجتماعی ،ملی و قومی خود بود ودر احیای تبادل فرهنگی و گسترش فرهنگ گامهای مؤثر برداشت و بادلبستگی و آگاهی فرهنگ ملی خود را به نسل حاضروآینده دور از وطن بشناسانیم و آنان را با آرمانهای واقعی سرزمینشان آشنا سازیم.من از کورش آموخته ام که مقصد باید آزادی اندیشه و آزادی انسانها و در نهایت پیوستگی با مردم باشد. این است اندیشه والای کورش ایران زمین و من و توی ایرانی که کورش را داریمنامش گرامیروحش شاد
خانه ابدیش سرسبز و پر نور



[ شنبه 91/3/6 ] [ 12:53 عصر ] [ آرش خدابخشی ]

نظر

نماد المپیک 2012 لندن

برج آرسلورمیتال ‌اربیت (ArcelorMittal Orbit) که به نماد المپیک 2012 شهرت دارد در پارک المپیک شهر لندن قرار دارد



این برج به درخواست شهرداری لندن و توسط آنیش کاپور، هنرمند و مجسمه‌ساز هندی‌تبار بریتانیایی، و سسیل بالموند، معمار سری‌لانکایی - بریتانیایی طراحی و به عنوان نماد المپیک 2012 و همچنین شهر لندن ساخته شده است.

Click this bar to view the original image of 600x171px.



برای اولین بار و در حضور خبرنگاران، 11 می سال 2012 از مدار مارپیچ المپیک رسما پرده برداری شده است.

مقامات شهر لندن این برج را از میان فهرست پیشنهادی چندین هنرمند و معمار دیگر، از جمله آنتونی گورملی، مجسمه‌ساز برجسته، برگزیدند تا به عنوان یک اثر هنری دائم نمادی در میان پارک المپیک لندن باشد. کار ساخت این برج از نوامبر 2010 آغاز شد و می 2012 به پایان رسید.

برج آرسلورمیتال ‌اربیت دارای 115 متر ارتفاع بوده و 22 میلیون و 700 هزار پوند هزینه داشته که 19 میلیون و 200 هزار پوند آن را لاکشمی میتال، تاجر هندی و ثروتمندترین فرد در هندوستان، آسیا و انگلستان پرداخت کرده است. برای ساخت این برج عظیم، از 1400 تن فولاد استفاده شده که در نوع خود بی نظیر می‌باشد.

برج آرسلورمیتال ‌اربیت که از برج ایفل کوتاه تر بوده و از برج آزادی واقع در نیویورک و همچنین کمی از برج بیگ بن لندن بلندتر است، به نوعی بهترین و بزرگ‌ترین نماد شهر لندن و کشور انگلستان به حساب می‌آید.

این برج درهم پیچیده که طرح اولیه آن از برج بابل اقتباس شده، طراحان برای رنگ‌آمیزی بدنه‌اش، از رنگ قرمز تیره استفاده کرده‌اند.
برج آرسلورمیتال ‌اربیت با نام‌های دیگری چون؛ ایفل لندن، غول استراتفورد و برج بابل شناخته می‌شود.


این برج به شکل مارپیچی عظیم رو به آسمان طراحی شده و آسانسرهای آن قابلیت جابجایی حدود 700 نفر در ساعت را دارند. همچنین برای پایین آمد می‌توان از پله‌های این برج بهره برد.
برج آرسلورمیتال ‌اربیت برای گردشگران نیز مکان مناسبی خواهد بود تا از ورای ابرها، چشم‌اندازی منحصر به فرد از شهر لندن را تماشا کنند.
برج اوربیت از نظر فرم برای بسیاری یادآور برج ایفل است، ضمن اینکه شباهت زیادی به برج هرگز ساخته نشده تاتلین دارد. همچنین شبکه‌های فولادی درهم تداعی‌کننده پنج حلقه نماد المپیک است

همچنین نماد نوین شهر لندن به شکلی طراحی شده که از هر نقطه از شهر لندن به آن نگاه کنید، شکلی متفاوت دیده خواهد شد.

بر اساس نظر طراح این برج، طرح برج، حسی مربوط به قرون وسطی را در فرد زنده می‌کند و در این دهلیز مارپیچ آنجا که به ابرها و آسمان می‌رسد، پایانی اسطوره‌ای نهفته است.

برج اوربیت روز 28 ژوئیه به طور موقت به مناسبت بازی‌های المپیک به روی بازدیدکنندگان باز خواهد شد و پس از آن در سال 2014 بطور دائم برای عموم بازگشایی خواهد شد.

Click this bar to view the original image of 600x350px.


Click this bar to view the original image of 600x350px.



Click this bar to view the original image of 600x350px.


Click this bar to view the original image of 600x350px.


Click this bar to view the original image of 600x350px.


Click this bar to view the original image of 600x350px.



[ شنبه 91/3/6 ] [ 12:51 عصر ] [ آرش خدابخشی ]

نظر

سیاهچاله اعداد!

طبیعت هرگاه اشیا به سمت شی بخصوصی کشیده شده و در آن جذب شوند ( ناپدید شوند) به آن شی سیاهچاله گویند.

اعداد هم سیاهچاله های فراوانی دارند . که به اختصار در مورد آن صحبت می کنیم .

سیاهچاله اعداد چیست ؟

هرگاه هر عدد طبق رابطه خاصی بصورت سری ادامه پیدا کند و در انتها برای هر عدد به ارقام مشترک برسیم به ارقام مشترک سیاهچاله گویند.
مثال ::: سیاهچاله 1

ارقام 1 - 2 - 4 با رابطه زیر یک سیاهچاله است .

عددی در نظر گرفته اگر زوج بود آن را بر 2 تقسیم کنید و گرنه آنرا در 3 ضرب کرده و با 1 جمع می کنید سپس این کار را باز ادامه دهید و ....

هر عددی که ابتدا در نظر گرفته باشید در آخر با این رابطه به ارقام 1 - 2 - 4 می رسیم .

مثلا عدد 10

1 ------- 2 -------- 4 -------- 8 -------- 16 -------- 5 -------- 10

قابل توجه دوست داران ریاضی این سیاهچاله یکی از معروفترین سئوالات ریاضی است که تقریب 80 سال نه کسی آنرا به اثبات رسانیده یا مثال نقضی برای آن پیدا کرده است .


منبع: جهان ریاضیات



[ شنبه 91/3/6 ] [ 12:40 عصر ] [ آرش خدابخشی ]

نظر

اطلاعیه

با سلام و عرض ادب خدمت دوستان بازدید کننده و تشکر بابت حسن انتخاب شما

 

به اطلاع میرسانم که در این تاریخ و ساعت جهت بهره مندی بهتر از وبلاگ و استفاده مفید از وقت با ارزش شما تمامی مطالب وبلاگ دسته بندی و آرشیو شده اند , لذا جهت استفاده از مطالب به آرشیو وبلاگ , موجود در حاشیه صفحه اصلی مراجعه کنید.

با تشکر و آرزوی بهترین ها برای شما عزیزان

التماس دعا



[ جمعه 91/3/5 ] [ 7:34 عصر ] [ ایرج فاضلی ]

نظر

یاد گذشته

دوست داشتید بچگی چه کاره بشید؟؟؟؟           الان به آرزوتون رسیدیت یا....................               



[ یکشنبه 91/2/24 ] [ 9:10 عصر ] [ ایرج فاضلی ]

نظر

چگونه باید برای کنکور درس بخوانیم؟

دبیرستانی ها بخوانند:

1- “خود را به درس خواندن عادت دهید”. در سالهای آینده که دانش آموز پیش دانشگاهی خواهید بود و تلاش جدی تری برای قبولی در کنکور خواهید نمود ممکن است مجبور شوید بیش از 60 ساعت در هفته درس بخوانید. خیلی از داوطلبانی که در سالهای دبیرستان به مطالعه در ساعات زیاد عادت نکرده اند در این زمان دچار مشکل می شوند. خستگی، بی انگیزگی و پائین آمدن کارایی مطالعه و افت میزان یادگیری می تواند از تبعات این عادت نکردن باشد، لذا توصیه ما این است که مهم ترین وظیفه یک دانش آموز دبیرستانی عادت کردن به ساعات طولانی مطالعه است. این عادت مانند تمامی تغییرات هستی تدریجی صورت می گیرد.
برای اینکه این کار را بهتر انجام دهید به مقاله جدول برنامه ریزی خود کنترل اسکینری مراجعه کنید. ادامه مطلب...

[ سه شنبه 91/2/19 ] [ 11:49 صبح ] [ ایرج فاضلی ]

نظر

حکایت آب ریختن روی زمین پشت سر مسافر

هرمزان در سمت فرمانداری خوزستان انجام وظیفه می‌کرد. هرمزان که یکی از فرمانداران جنگ قادسیّه بود. بعد از نبردی در شهر شوشتر و زمانی که هرمزان در نتیجه خیانت یک نفر با وضعی ناامید کننده روبرو شد، نخست در قلعه‌ای پناه گرفت و به ابوموسی اشعری، فرمانده تازیها آگاهی داد که هر گاه او را امان دهد، خود را تسلیم وی خواهد کرد. ابوموسی اشعری نیز موافقت کرد از کشتن او بگذرد و ویرا به مدینه نزد عمربن الخطاب بفرستد تا خلیفه درباره او تصمیم بگیرد. با این وجود، ابوموسی اشعری دستور داد، تمام 900 نفر سربازان هرمزان را که در آن قلعه اسیر شده بودند، گردن بزنند. (البلاذری، فتوح البُلدان، به تصحیح دکتر صلاح‌الدیّن المُنَجَّذ (قاهره: 1956)، صفحه 468)
پس از اینکه تازیها هرمزان را وارد مدینه کردند، … لباس رسمی هرمزان را که ردائی از دیبای زربفت بود که تازیها تا آن زمان به چشم ندیده بودند، به او پوشاندند و تاج جواهرنشان او را که «آذین» نام داشت بر سرش گذاشتند و ویرا به مسجدی که عمر در آن خفته بود، بردند تا عمر تکلیف هرمزان را تعیین سازد. عمر در گوشه‌ای از مسجد خفته و تازیانه‌ای زیر سر خود گذاشته بود. هرمزان، پس از ورود به مسجد، نگاهی به اطراف انداخت و پرسش کرد: «پس امیرالمؤمنین کجاست؟» تازیهای نگهبان به عمر اشاره‌ای کردند و پاسخ دادند: «مگر نمی‌بینی، آن امیرالمؤمنین است.»

… سپس عمر از خواب برخاست. عمر نخست کمی با هرمزان گفتگو کرد و سپس فرمان داد، او را بکشند.

هرمزان درخواست کرد، پیش از کشته شدن به او کمی آب آشامیدنی بدهند. عمر با درخواست هرمزان موافقت کرد و هنگامی که ظرف آب را به دست هرمزان دادند، او در آشامیدن آب درنگ کرد. عمر سبب این کار را پرسش نمود. هرمزان پاسخ داد، بیم دارد، در هنگام نوشیدن آب، او را بکشند. عمر قول داد تا آن آب را ننوشد، کشته نخواهد شد. پس از اینکه هرمزان از عمر این قول را گرفت، آب را بر زمین ریخت. عمر نیز ناچار به قول خود وفا کرد و از کشتن او درگذشت. این باعث بوجود آمدن فلسفه ای شد که با ریختن آب بر زمین، یعنی زندگی دوباره به شخصی داده می شود تا مسافر برود و سالم بماند
.



[ شنبه 91/1/5 ] [ 9:0 صبح ] [ ایرج فاضلی ]

نظر